همه ما مشترياني را داشته ايم كه از كار كردن با آنها اصلا خاطره خوبي به ياد نداريم. اين دسته از مشتريان نه تنها براي ما و سازمان مان سودي نداشته اند، بلكه خسارات مادي و معنوي نيز به ما وارد كرده اند. براي اينكه گرفتار چنين مشترياني نشويم و وقت و انرژي خود را براي آنها تلف نكنيم، در اينجا شما را با شش دسته از مشترياني كه بايد هر چه سريع تر از دست شان خلاص شد آشنا مي كنيم.

1) قاتلان انرژي

در كنار زمان، انرژي نيز يكي از دارايي هاي باارزش هر فروشنده است. برخي از مشتريان با انفعال بيش از حد خود، انرژي فروشنده را مي گيرند اما بدتر از آن مشتريان پرخاشجو هستند كه عصبانيت خود را سر فروشنده خالي مي كنند و اگر فروشنده نتواند احساسات خود را مديريت كند، كار به درگيري مي كشد. درگيري با يك مشتري باعث مي شود كه تمركز رواني فروشنده براي مابقي مشتريان در آن روز نيز به هم بريزد.

2) اتلاف كنندگان وقت

براي يك فروشنده، وقت يعني پول و موفقيت مالي يك فروشنده به استفاده موثر از زمان بستگي دارد. زماني كه مشتري نياز خود را مطرح مي كند و شما دقيقا مطابق با نياز او محصول يا خدمتي را به او ارائه مي دهيد اما او مرتبا حرف خود را عوض مي كند، بهتر است «زمان» خود را برداريد و فرار كنيد.

3) ناخن خشك ها

تخفيف گرفتن در معاملات بين خريدار و فروشنده امري كاملا طبيعي است اما در مواقعي كه فروشنده احساس كند كه مشتري ارزش محصول يا خدمت او را اصلا درك نكرده و به اين دليل روي تخفيف گرفتن پافشاري مي كند، بهتر است ابتدا سعي كند ارزش كالاي خود را براي مشتري تشريح كند ولي اگر مشتري با آگاهي از ارزش آنچه دريافت مي كند، باز هم روي گرفتن تخفيف نامتعارف پافشاري كرد، بهتر است با حفظ احترام، اقدامات خود جهت فروش را همانجا قطع كند.

4) بيمناكان از تعهد دادن

بعضي از مشتريان دوست دارند شرايط شركت هاي مختلف را بررسي كنند و سپس تصميم خود مبني بر خريد يا عدم خريد از شركتي خاص را اتخاذ كنند. اين رويكرد هيچ اشكالي ندارد به شرط آنكه اصلا قصد و نيتي براي خريد كردن وجود داشته باشد. در مورد چنين مشترياني كه در تصميم گيري تعلل زيادي به خرج مي دهد بايد مراقب باشيد زيرا حتي اگر امكان همكاري بين شما و آنها ميسر نشود، به احتمال زياد اين عدم توانايي در تصميم گيري، شما را با مشكلاتي مواجه خواهد كرد.

5) غرولندكنندگان

بعضي از مشتريان هستند كه هر كاري براي جلب رضايت آنها انجام دهيد، باز هم در نهايت يك مورد پيدا مي كنند و از آن به عنوان دليلي براي گله و شكايت هاي خود استفاده مي كنند. زماني كه مشتري بازخوردي منفي به ما مي دهد بايد در اسرع وقت به شكايت او رسيدگي كنيم و تا زمان حصول نتيجه پيش برويم اما براي برخي از مشتريان هيچ چيز هيچ وقت خوب و راضي كننده نيست و شكايت كردن به عادتي براي آنها تبديل شده است. بهتر است انرژي خود را براي چنين مشترياني هدر ندهيد.

6) بدحساب ها

براي آنكه يك كسب و كار سرپا بماند نياز دارد كه درآمدزاد و سودآور باشد؛ بنابراين مشترياني كه فاكتورهاي خود را به موقع و بر اساس شرايط و ضوابط مورد توافق پرداخت نمي كنند، به سودآوري سازمان شما و آينده شغلي شما احترام نمي گذارند. در چنين شرايطي اگر شما به تعهدات خود به طور كامل عمل كرده ايد از مشتري نيز انتظار مي رود به آنچه تعهد نموده عمل كند. بنابراين اگر در نهايت چاره اي براي سازمان باقي نماند، بهتر است قيد چنين مشترياني را بزنيد. مطمئن باشيد اگر به همكاري خود با يك مشتري بد حساب ادامه دهيد، او نه تنها اين كار شما را تحسين نمي كند بلكه به اين نتيجه مي رسد در محصول يا خدمت شما ايرادي وجود دارد كه حاضر مي شويد با شرايط او كنار بيياييد.